یک راز جادویی در انسان هست که می توان به او تکنیک ساده گرفتن یا آسان گیری لقب داد و اینکه بسیاری از مردم در جواب دادن مسائلی که طی روز با آن درگیر می شوند عاجز اند فقط و فقط به خاطر اینکه تصورشان از مشکل از خود مشکل بزرگتر است
میگن در مسابقه ای از یک دانشمند ریاضی پرسیدند 2به علاوه ی 1 چند میشه...!؟ از اونجایی که طرف یک ریاضی دان بود و فکر می کرد باید نکته ی غریبی در مسئله باشد یک هفته وقت خواست تا به مسئله فکر کند روز ها و شب ها به دنبال جواب گشت و یک هفته بعد با کوهی از جواب های پیچیده برگشت (2به علاوه ی 1 میشه 12 یا 21 و یا اگه اینطور باشه ....میشه....) اما در همین حین یک کودک دبستانی آرام گفت 3 و جایزه را برد )
گهی اوقات دانش زیاد به خودی خود مانعی موثر برای یافتن پاسخ مجهولات می شود و به قول انیشتن : اگر نتوانید یک مسئله ی پیچیده را به زبانی خیلی ساده برای خودتان و دیگران توضیح دهید آن مسئله را از اساس نفهمیده اید...